زیباییشناسی نور در معماری اماکن مذهبی ایران
نور همواره در معماری اسلامی، فراتر از یک عنصر کارکردی، بهعنوان نماد معنویت و تجلی امر قدسی شناخته شده است. معماری مذهبی ایران با بهرهگیری خلاقانه از نور طبیعی و مصنوعی توانسته است فضایی روحانی و مملو از معنا خلق کند که تجربهای متفاوت از حضور در مکان را برای فرد به همراه دارد. این مقاله با رویکرد پدیدارشناسانه، به تحلیل جایگاه نور در معماری اماکن مذهبی ایران پرداخته و نشان میدهد که چگونه استفاده آگاهانه از نور سبب القای حس قدسی، آرامش روانی و ارتقای کیفیت فضایی میشود. یافتهها حاکی از آن است که نور نهتنها در سازماندهی فضایی و برجستهسازی عناصر معماری نقش دارد بلکه بهعنوان پلی میان انسان و امر متعالی عمل میکند. بررسی نمونههای معماری سنتی ایرانی نشان میدهد که طراحان گذشته با درک عمیق از ارزشهای فرهنگی و اعتقادی، نور را بهگونهای بهکار گرفتهاند که به بخشی از تجربه عرفانی و روحانی فضا بدل شود. بنابراین، بازاندیشی در کاربرد نور در معماری معاصر میتواند الهامبخش طراحی فضاهای معنوی باشد که در عین مدرنبودن، پیوندی عمیق با سنت و باورهای دینی برقرار میسازند.
شهر خلاق و هویت فرهنگی: پیوند هنر شهری با توسعه پایدار
شهرهای خلاق بهعنوان بسترهای نوین توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، در دهههای اخیر مورد توجه سیاستگذاران شهری و پژوهشگران قرار گرفتهاند. این شهرها با تأکید بر نوآوری، مشارکت اجتماعی و بهرهگیری از ظرفیتهای هنری، نقشی اساسی در تقویت هویت فرهنگی و ارتقای کیفیت زندگی شهروندان ایفا میکنند. پژوهش حاضر با روش کیفی و تحلیل محتوای مطالعات شهری، به بررسی تأثیر هنر شهری بر هویت فرهنگی و دستیابی به توسعه پایدار پرداخته است. یافتهها نشان میدهد که حضور آثار هنری در فضاهای عمومی نهتنها موجب ارتقای زیبایی محیط و افزایش تعاملات اجتماعی میشود، بلکه عاملی برای ایجاد حس تعلق و تقویت سرمایه اجتماعی است. علاوهبراین، پیوند میان هنر شهری و سیاستهای توسعه پایدار سبب شده است که هنر به ابزاری برای حل مسائل محیطزیستی، تقویت گردشگری فرهنگی و ایجاد اقتصاد شهری پویا بدل گردد. این مقاله تأکید میکند که مدیریت شهری در عصر حاضر ناگزیر است رویکردی خلاقانه و هنرمندانه در طراحی و ساماندهی فضاهای شهری اتخاذ کند تا بتواند تعادلی میان نیازهای معاصر، حفاظت از میراث فرهنگی و تحقق شهر پایدار برقرار سازد.
بازخوانی نقش هندسه اسلامی در معماری معاصر ایران
هندسه اسلامی بهعنوان یکی از بنیادیترین مؤلفههای شکلدهنده هویت معماری ایرانی-اسلامی، جایگاهی ممتاز در تاریخ معماری این سرزمین داشته است. الگوهای پیچیده هندسی نهتنها کارکرد زیباییشناختی داشتهاند بلکه در معنابخشی به فضا، بازتاب مفاهیم قدسی و ایجاد هماهنگی میان ساختار معماری و جهانبینی اسلامی نیز ایفای نقش کردهاند. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی–تحلیلی به بررسی جایگاه هندسه در معماری معاصر ایران پرداخته و تلاش کرده است نسبت میان تداوم سنت و ضرورت نوآوری را در طراحی فضاهای جدید روشن سازد. یافتههای مطالعه نشان میدهد که بازتفسیر اصول هندسی گذشته میتواند به خلق زبان تازهای در معماری منجر شود؛ زبانی که در عین بهرهگیری از فناوریهای نوین، ریشههای فرهنگی و تاریخی را نیز پاس میدارد. همچنین، نمونههای بررسیشده نشان میدهد که هندسه اسلامی ظرفیت بالایی برای ترکیب با رویکردهای معماری پایدار، استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و طراحی هوشمند دارد. ازاینرو، میتوان ادعا کرد که بازاندیشی در بهکارگیری هندسه اسلامی نهتنها به حفظ هویت فرهنگی کمک میکند بلکه در پاسخ به چالشهای معاصر همچون بحران هویت، یکنواختی معماری شهری و نیاز به فضاهای پایدار نیز راهگشا خواهد بود.
بررسی نشانهشناختی سکوت در طراحی لباس بر اساس خوانش سهگانه پیرس از نشانههای بصری
این پژوهش با هدف بررسی نشانهشناختی سکوت در طراحی لباس زنان ایرانی معاصر، تلاش دارد تا از طریق چارچوب سهگانه پیرس آیکن، ایندکس و سمبل سکوت را در سطح نشانههای بصری مورد تحلیل قرار دهد. بخش نظری تحقیق، با اتکا به رویکردهای موردی مانند (شیرین گیلد، آراز فضائلی و مهرنوش شاه حسینی) و فلسفی (از جمله آرای ویتگنشتاین، دریدا و بارت)، زمینه مفهومی سکوت را تبیین کرده و سپس آن را در نظام نشانهشناسی پیرسی بازتعریف میکند. روش تحقیق بهصورت کیفی و با بهرهگیری از رویکرد تحلیل نشانهشناختی بصری طراحی شده است. نمونههای مورد بررسی شامل مجموعهای از طراحیهای لباس مفهومی و معاصر طراحان ایرانی در دهه ۱۳۹۰ خورشیدی است که از منظر فرم، رنگ، بافت، و ساختار فضایی لباس مورد ارزیابی قرار گرفتهاند. دادهها بهصورت ترکیبی از مشاهده تصویری، تحلیل تطبیقی، و رمزگشایی از سازههای دیداری جمعآوری و تفسیر شدهاند. در بخش تحلیل مصداقی، آثار سه طراح برجسته معاصر ایرانی شیرین گیلد، آراز فضائلی و مهرنوش شاهحسینی، مورد بررسی نشانهشناختی قرار گرفتند. یافتهها نشان میدهد که این طراحان با بهرهگیری از فرمهای ساده، رنگهای خنثی و حذف تزئینات زائد، زبان بصری سکوت را بهعنوان استراتژیای فرهنگی، زیباییشناختی و حتی سیاسی به کار گرفتهاند. در آثار شیرین گیلد، مینیمالیسم با الهام از پوشش سنتی ایرانی و با حذف نشانههای اغواگر، به زبان سکوت، وقار و کنش انتقادی بدل شده است. طراحیهای فضائلی با بازخوانی عناصر روستایی و حذف زرقوبرقهای تصویری، سکوت را بهمثابه مقاومت فرهنگی و بازتاب هویت زنانه عرضه کردهاند. همچنین آثار مهرنوش شاهحسینی با تلفیق زبان معماری سنتی و طراحی لباس، سکوت را نهفقط در حذف، بلکه در هندسه، ماده و فضا بازآفرینی میکنند. این تحلیل، امکان درک دقیقتری از نقش لباس در بازنمایی هویت زن ایرانی، نظامهای معنابخش اجتماعی، و رابطه میان طراحی، بدن و فرهنگ را فراهم میآورد.
بررسی نقش باززندهسازی فضاهای گمشده در توسعه پایدار شهری با تاکید بر رویکردهای نوین (مطالعه موردی: بازار سنتی کرمان)
در تحقیق حاضر به بررسی نقش باززندهسازی فضاهای گمشده در توسعه پایدار شهری با تاکید بر رویکردهای نوین در بازار سنتی کرمان پرداختهشده است. روش تحقیق از نوع کاربردی و ازلحاظ رویکرد، اکتشافی - تبیینی و شیوه انجام نیز بهصورت آمیخته (کیفی-کمی) است. جامعه آماری در بخش کیفی شامل کارشناسان و خبرگان معماری، گردشگری و میراث فرهنگی و در بخش کمی شامل ساکنین محلی (بومی) اطراف بازارهای سنتی شهر کرمان است؛ که از میان گروه اول به روش گلوله برفی هدفمند تعداد 12 نمونه و از میان گروه دوم به روش تصادفی ساده تعداد 92 نمونه، انتخاب گردید. برای تجزیهوتحلیل اطلاعات در بخش کیفی از تئوری داده بنیاد و در بخش کمی از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شد. یافتههای مبتنی بر نظریه داده بنیاد در بخش کیفی نشان داد، رفتار اطلاعاتی از طریق 7 مؤلفههای شناخت ابعاد فرسودگی و سیر قهقرایی فضاهای گمشده و شناخت منابع و موقعیتهای منطقه، بر تحقق اصول حفاظت و روند باززندهسازی تأثیر میگذارد. تحقق اصول حفاظت و روند باززندهسازی نیز موجب باززندهسازی کالبدی، اقتصادی و فرهنگی - اجتماعی فضاهای گمشده میگردد. همچنین، سیاستهای دولت شامل قانونگذاری و اجرا بهعنوان شرایط زمینه و رویکردهای نوین (تکنولوژی) بهعنوان عوامل مداخلهگر بر باززندهسازی فضاهای گمشده تأثیر گذاشته و موجب توسعه اقتصادی، کالبدی و اجتماعی- تاریخی، میگردد. یافتههای کمی حاصل از مدلسازی معادلات ساختاری نیز تأیید کننده یافتههای کیفی است. به طوری که: شناخت ابعاد فرسودگی و سیر قهقرایی فضاهای گمشده اثر معناداری بر تحقق اصول حفاظت و روند باززندهسازی دارد؛ شناخت منابع و موقعیتهای منطقه اثر معناداری بر تحقق اصول حفاظت و روند باززندهسازی دارد؛ تحقق اصول حفاظت و روند باززندهسازی اثر معناداری بر باززندهسازی فضاهای گمشده دارد؛ رویکردهای نوین اثر معناداری بر باززندهسازی فضاهای گمشده دارد؛ سیاستهای دولت اثر معناداری بر باززندهسازی فضاهای گمشده دارد؛ باززندهسازی فضاهای گمشده اثر معناداری بر توسعه پایدار شهری دارد.
تحلیل ادراک شهروندان از عرصههای عمومی در فرآیند بازآفرینی بافتهای تاریخی (مطالعه موردی: محله دکان شمس در شهر شوشتر)
تحولات معاصر در حوزه بازآفرینی شهری، نشاندهنده تغییر رویکرد از مداخلات صرفاً کالبدی به نگرشهای جامعنگر و انسانمحور است. در این میان، درک و خوانش ادراکی شهروندان از فضاهای عمومی، نقش کلیدی در موفقیت طرحهای بازآفرینی ایفا میکند. مقاله حاضر با تمرکز بر محله تاریخی دکان شمس در شهر شوشتر، به تحلیل کیفی ادراک شهروندان از عرصههای عمومی پرداخته و با بهرهگیری از روش SWOT و رویکرد تحلیل تفسیری، به بررسی پیوند میان کیفیت فضایی، هویت تاریخی و مشارکت اجتماعی در فرآیند بازآفرینی میپردازد. یافتهها حاکی از آن است که علیرغم وجود ساختار فضایی منسجم، پتانسیلهای تاریخی و سرزندگی عملکردی، محله دکان شمس با چالشهایی نظیر فرسودگی کالبدی، اغتشاش بصری، کمبود فضاهای عمومی با کیفیت و تهدید هویت معماری مواجه است. ادراک منفی شهروندان از این فضاها، منجر به کاهش حس تعلق و مشارکت شده است. در مقابل، ذهنیت مثبت نسبت به بناهای تاریخی، تجربه زیسته در فضاهای جمعی و تمایل ساکنان به احیای محله، نشاندهنده ظرفیت بالای بازآفرینی مشارکتی است. این مقاله پیشنهاد میکند که با بهرهگیری از اصول طراحی زمینهگرا، ارتقای کیفی فضاهای عمومی، ساماندهی ورودیها و مسیرهای پیاده، و تقویت رویکردهای مشارکتی، میتوان تصویر ذهنی مثبت ساکنان را احیا و فرآیند بازآفرینی را در مسیری پایدار هدایت کرد.
تبیین مدل مسکن هوشمند بغداد جهت بهینه سازی مصرف انرژی
هدف این پژوهش، تبیین و تدوین مدل مسکن هوشمند در شهر بغداد بهمنظور بهینهسازی مصرف انرژی با بهرهگیری از فناوریهای نوین میباشد. این تحقیق به روش پیمایشی و با رویکرد کمّی انجام شده است. ابتدا مؤلفههای مؤثر بر مسکن هوشمند با استفاده از مرور ادبیات شناسایی شده و سپس با تدوین پرسشنامه و توزیع آن میان 200 نفر از ساکنان و کارشناسان معماری در مناطق المنصور و الجادریه، دادههای مورد نیاز جمعآوری گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار LISREL و روش معادلات ساختاری تحلیل شدند. اعتبار ابزار با آلفای کرونباخ و روایی سازهای تأیید شد. نتایج نشان داد چهار عامل اصلی در تبیین مسکن هوشمند در بغداد نقش دارند: عامل روانی با بار عاملی 0.71 بیشترین تأثیر را داشته و ابعاد امنیت و آرامش را شامل میشود؛ عامل زیستمحیطی با بار عاملی 0.62 در رتبه دوم قرار دارد و بر بهینهسازی مصرف انرژی و فضای سبز تأکید دارد؛ عامل اقتصادی با بار عاملی 0.59 شامل کاهش هزینههای نگهداری و استفاده از مصالح نوین است؛ و عامل فیزیکی با بار عاملی 0.53 کمترین تأثیر را دارد و بر عناصر کالبدی و تأسیسات ساختمانی تمرکز دارد. مدل نهایی نشان داد مؤلفههای نرمافزاری و ذهنی نظیر روانی و زیستمحیطی، در درک ساکنان از مفهوم مسکن هوشمند تأثیر بیشتری نسبت به مؤلفههای کالبدی دارند. لذا در سیاستگذاریهای توسعه مسکن هوشمند، اولویت باید بر ارتقای امنیت روانی و شرایط محیطی قرار گیرد.
بررسی و تبیین تاثیر اقلیم بر تیپولوژی مسکن دوره ی پهلوی در شهر تهران ( مورد مطالعه منطقه یک )
مقاله حاضر به بررسی تأثیرات عمیق معماری دوره پهلوی (۱۹۲۵-۱۹۷۹) بر سیمای شهری تهران میپردازد. این پژوهش نشان میدهد که سیاستهای مدرنیزاسیون در این دوره منجر به دگرگونی بنیادین در معماری تهران شد، به طوری که شاهد انتقال از سبکهای سنتی درونگرا به الگوهای مدرن برونگرا بودیم. در دوره پهلوی اول (۱۹۲۵-۱۹۴۱)، با وجود حفظ برخی عناصر معماری سنتی، ساختارهای شهری عمدتاً تحت تأثیر الگوهای غربی شکل گرفتند. این روند در دوره پهلوی دوم (۱۹۴۱-۱۹۷۹) با شدت بیشتری ادامه یافت و منجر به ظهور ساختمانهای مدرن با ویژگیهای بینالمللی شد. هرچند این تحولات باعث توسعه زیرساختهای شهری و رشد اقتصادی گردید، اما پیامدهای منفی قابل توجهی نیز به همراه داشت، از جمله تخریب بافتهای تاریخی، ایجاد گسست در هویت معماری و بروز تنشهای اجتماعی. مقاله بر این نکته تأکید دارد که درک کامل این دوره مستلزم بررسی همهجانبه ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تأثیرگذار بر معماری است. یافتههای این پژوهش میتواند چارچوبی ارزشمند برای تحلیل تحولات معماری معاصر ایران فراهم آورد.
دربارهی مجله
تجلی هنر در معماری و شهرسازی یک نشریه علمی-پژوهشی میانرشتهای است که به بررسی تقاطع میان بیان هنری و محیط ساختهشده اختصاص دارد. این نشریه بستری بینالمللی برای دانشمندان، معماران، مهندسان شهرسازی، طراحان، هنرمندان و پژوهشگران فراهم میکند تا مطالعات، بینشها و رویکردهای نوآورانه خود را که موجب غنیسازی و توسعه رشتههای معماری و شهرسازی میشود، ارائه دهند. این نشریه به صورت فصلنامه منتشر میشود و هر شماره شامل مقالات، مطالعات موردی، نقدها و مقالات تحلیلی است که به پر کردن شکاف میان نظریههای هنری و کاربردهای عملی در معماری و طراحی میپردازد و به رویکردی یکپارچه در طراحی، کارکرد، زیباییشناسی و تجربه انسانی در فضاهای ساختهشده میپردازد.