مسئولیت و سکوت در هنر معاصر: تأملی بر عروسکهای آرمان فرناندز با تکیهبر فلسفه لویناس (مطالعه موردی چهار اثر از آرمان فرناندز)
این مقاله به تحلیل آثار آرمان فرناندز، با تمرکز بر مجموعه عروسکهای او، از منظر فلسفه اخلاقی امانوئل لویناس میپردازد. با نگاهی به مفهوم «پاسداری از دیگری» در اندیشه لویناس، تلاش میشود تا نسبت میان چهره عروسکها و حضور اخلاقی «دیگری» در آثار فرناندز مورد واکاوی قرار گیرد. در تفسیر خواهشهای لویناسی، از چهره دیگری بهعنوان فراخوانی برای مسئولیت یاد میشود، امری که در مواجهه تماشاگر با سکوت، ایستایی و نگاه پرسشگر عروسکهای فرناندز تبلور مییابد. مقاله حاضر با بهرهگیری از روش تحلیل پدیدارشناسی و مفاهیم فلسفه اخلاق، نشان میدهد که چگونه عروسکهای فرناندز از ساحت ابژه صرف فراتر رفته و به جایگاه چهرههایی از دیگری ارتقا مییابند، چهرههایی که نه قابل تملکاند و نه قابل چشمپوشی. در این میان، سکوت و شکنندگی در فرم و بافت عروسکها، مخاطب را به مسئولیتی فرامیخواند که ریشه در نگاه لویناسی به رابطه من و دیگری دارد.
زیبایی متعالی و نقش تزئینات در آشکارسازی امر قدسی در معماری اسلامی
این مقاله با رویکرد مرور روایی و تحلیل توصیفی به بررسی مفهوم «زیبایی متعالی» و نقش تزئینات در آشکارسازی امر قدسی در معماری اسلامی میپردازد. پژوهش حاضر با تکیه بر منابع فلسفی، عرفانی و مطالعات معاصر معماری، نشان میدهد که بناهای اسلامی فراتر از عملکرد فیزیکی، عرصهای برای تجربه روحانی و هدایت ادراک حسی به سوی معنا و حقیقت متعالی هستند. در این مسیر، هندسه قدسی با نظم کیهانی خود ذهن را از کثرت به وحدت میبرد و با الگوهای بیپایان و ریاضیات نمادین، بازتابی از هستیشناسی اسلامی را عینیت میبخشد. خوشنویسی نیز با تجسم کلام وحی در کالبد بنا، پلی میان زیبایی بصری و حضور معنوی میسازد و با قرارگیری هوشمندانه در نقاط شاخص، تجربه قدسی را تقویت میکند. رنگ و نور به عنوان رسانههای حسی و روانی، با بار نمادین و تأثیر آرامبخش خود محیطی مناسب برای مراقبه، دعا و شهود فراهم میآورند و مخاطب را از تجربه سطحی به درک عمیق هدایت میکنند. یافتهها بیانگر آن است که تزئینات اسلامی نه زینتی صرف بلکه نظامی معنایی و معرفتیاند که با همافزایی، حرکت از محسوس به معقول را محقق میکنند. این درک میتواند راهنمایی ارزشمند برای طراحی معماری معاصر باشد تا ضمن بهرهگیری از فناوری و نوآوری، روح قدسی و زیبایی متعالی در فضاهای عبادی و فرهنگی امروز حفظ شود.
تحلیل تطبیقی بحران معنا و جستجوی معنویت: مطالعه موردی معماری مسکونی معاصر غرب و ایران
این پژوهش با هدف تحلیل تطبیقی راهکارهای معماری غرب و ایران برای غلبه بر بحران معنا در مسکن معاصر انجام شده است. بحران معنا ریشه در تقلیلگرایی ابزاری و نفی ابعاد معنوی در مدرنیسم غربی داشت. این تحقیق کیفی با رویکرد تطبیقی و استفاده از یک چارچوب تحلیلی هشتشاخصه، چهار مورد مسکونی کلیدی (شامل خانهی وانا ونتوری و مجتمع مالاگوئرا از غرب؛ و خانه درون و دو خانه برای دو دوست از ایران) را مورد واکاوی قرار میدهد. یافتهها یک واگرایی بنیادین را در رویکرد به معنا نشان میدهند: راهبرد پسامدرن غرب بر نقد انتقادی و نمادگرایی سکولار متمرکز است. برای مثال، ونتوری با نفی سلسله مراتب و مالاگوئرا با منطقهگرایی اجتماعی، معنا را در تجربه زیسته و بستر سکولار جستجو میکنند. در مقابل، راهبرد معماری معاصر ایران بر جستجوی معنویت قدسی و اصول حکمت اسلامی-ایرانی استوار است. نمونههای ایرانی با احیای آستانههای سلسلهمراتبی (خانه درون) و و تأکید بر اخلاق ساخت و مدیریت روابط جمعی (دو خانه برای دو دوست)، نشان دادند که معنای پایدار در حریم فضایی و تجربه حسی عاطفی نهفته است. در حالی که غرب با نفی و کنایه (سکولار) به دنبال معناست، ایران با احیا و پیوند قدسی (معنوی) به آن دست مییابد. معماری آینده نیازمند رویکردی است که اصالت معنای فرهنگی و معنوی را با ضرورتهای پدیدارشناسانه درهمآمیزد و از بیانیه ایستا به سمت گفتگوی پویا حرکت کند.
شناسایی مؤلفههای کالبدی مؤثر بر شکلگیری مکان سوم: مقایسه بازار تاریخی و مجتمع تجاری لاله پارک تبریز
این پژوهش با هدف شناسایی و تحلیل مؤلفههای کالبدی مؤثر بر شکلگیری و ارتقای کیفیت «مکان سوم» در فضاهای شهری، از طریق مطالعه تطبیقی بازار تاریخی و مجتمع تجاری لالهپارک تبریز انجام شده است. پژوهش حاضر مبتنی بر رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوای نظاممند است. ابتدا ادبیات علمی مرتبط با کیفیت مکان، نظریههای مکان سوم، و مدلهای معتبر بینالمللی و بومی گردآوری و کدگذاری شد. فرایند تحلیل دادهها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی با استفاده از نرمافزار MaxQDA انجام گرفت. سپس چارچوب مفهومی اولیه تدوین و در بستر مطالعه تطبیقی دو نمونه موردی (بازار تاریخی تبریز و مجتمع تجاری لالهپارک) آزمون شد تا ابعاد کالبدی، عملکردی، اجتماعی و ادراکی مکان سوم شناسایی و سازماندهی شود. نتایج نشان داد مؤلفههای کالبدی شامل مقیاس انسانی، انعطافپذیری فضایی، دسترسیپذیری، کیفیت نور و دید، طراحی مبلمان، مرزبندی فضایی و حس امنیت نقش بنیادین در ارتقای کیفیت تجربه مکانی و تقویت تعاملات اجتماعی دارند. بازار تاریخی تبریز به دلیل ساختار فضایی پیچیده و هویت فرهنگی-تاریخی، حس تعلق و پویایی اجتماعی بیشتری ایجاد میکند، در حالیکه مجتمع تجاری لالهپارک با وجود امکانات مدرن، از نظر تعاملات خودجوش اجتماعی و پیوند عاطفی ضعیفتر عمل میکند. پژوهش حاضر با ارائه یک مدل مفهومی جامع، نشان میدهد موفقیت مکان سوم تنها وابسته به طراحی فیزیکی نیست و نیازمند توجه همزمان به ابعاد اجتماعی، روانی و فرهنگی است. این مدل میتواند بهعنوان ابزاری کاربردی برای طراحان و برنامهریزان شهری در خلق فضاهای عمومی پویا، انسانمحور و هویتبخش مورد استفاده قرار گیرد.
حکمرانی مشارکتی و توسعه پایدار گردشگری روستایی: مطالعه موردی روستای قلات فارس
این پژوهش با هدف تبیین نقش ابعاد حکمرانی مشارکتی بهویژه «مشارکت» و «اثربخشی و کارایی» در پیشبینی توسعه پایدار گردشگری روستایی در روستای قلات استان فارس انجام شد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی–تحلیلی و با رویکرد کمی و روش پیمایشی انجام گرفت. جامعه آماری شامل ۷۲۸۶ نفر از ساکنان و ذینفعان روستای قلات بود که بر اساس فرمول کوکران با سطح اطمینان ۹۵ درصد و خطای ۰/۰۵ تعداد ۳۶۷ نفر به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه محققساخته استاندارد بود که روایی آن با نظر خبرگان و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ ۰/۸۷ تأیید شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی، همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه در نرمافزار SPSS نسخه ۲۶ تحلیل شدند. نتایج نشان داد بین «مشارکت» و توسعه پایدار گردشگری همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد (r = 0.58, p < 0.001) و همچنین «اثربخشی و کارایی» نیز با توسعه پایدار گردشگری رابطه مثبت و معناداری دارد (r = 0.42, p < 0.001). تحلیل رگرسیون چندگانه بیانگر آن بود که هر دو متغیر «مشارکت» (β = 0.28, t = 4.50, p < 0.001) و «اثربخشی و کارایی» (β = 0.19, t = 3.10, p = 0.002) توان تبیین ۳۴ درصدی واریانس توسعه پایدار گردشگری را دارند. یافتهها نشان میدهد تقویت مشارکت واقعی جامعه محلی و بهبود کارایی و اثربخشی مدیریت محلی میتواند بنیان دستیابی به توسعه پایدار گردشگری را فراهم کند. توجه به ظرفیتهای بومی، همراه با مدیریت علمی و سیاستگذاری مشارکتی، میتواند الگوی کارآمدی برای پایداری اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی مقاصد روستایی ارائه دهد.
تحلیل معناشناسی سکوت در اثار هنرمندان ایرانی در حوزه مد و لباس بر اساس مفهوم سه بُعد نشانهشناسی پیرس
در سالهای اخیر، مطالعات مرتبط با مد و لباس در ایران فراتر از کارکرد پوششی، بهمثابه عرصهای برای بازنمایی هویت فرهنگی و اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. یکی از مفاهیم کلیدی که در طراحی معاصر برجسته شده، «سکوت» است؛ سکوتی که نه بهعنوان فقدان یا خلأ، بلکه بهمنزله زبانی بصری عمل میکند. در آثار هنرمندان ایرانی همچون شیرین گیلد، آراز فضائلی و مهرنوش شاهحسینی، سکوت بهصورت انتخاب فرمهای ساده، پالت رنگی خنثی و حذف اغراق، بهعنوان ابزاری برای بیان وقار، درونگرایی و پیوند با سنتهای فرهنگی بهکار گرفته شده است. این مقاله با تمرکز بر نشانهشناسی پیرس، میکوشد تا ابعاد معناشناختی سکوت در آثار این هنرمندان را تحلیل کند و نشان دهد چگونه طراحی لباس میتواند به متنی نشانهای برای بازتاب مفاهیم فرهنگی و زیباییشناختی بدل شود. روش پژوهش کیفی و توصیفی–تحلیلی است و دادهها از طریق مطالعه منابع کتابخانهای، اسناد تصویری و تحلیل نمونههای منتخب طراحی لباس گردآوری شدهاند. چارچوب نظری بر مبنای سهگانه نشانهشناسی پیرس ـ آیکن (شباهت)، ایندکس (ارتباط علّی و مجاورت) و سمبل (معنای قراردادی) ـ شکل گرفته است. آثار انتخابشده از سه طراح ایرانی معاصر بر اساس این مدل نشانهشناختی مورد بررسی قرار گرفتهاند تا نشان داده شود که سکوت چگونه در فرم، رنگ، بافت و حذف تزئینات به زبان بصری تبدیل میشود. یافتههای پژوهش نشان میدهد که سکوت در طراحی لباس زنان ایران معاصر یک «حضور فعال» است که از سه مسیر آیکنی، ایندکسی و سمبولیک معنا میسازد. شباهت بصری فرمهای مینیمال به آرامش و درونگرایی (آیکنی)، حذف آگاهانه عناصر پرزرقوبرق بهعنوان نشانهای از مقاومت فرهنگی (ایندکسی)، و رمزگذاری فرهنگی رنگها و متریالها در بستر سنت ایرانی (سمبولیک)، سه بُعدی هستند که در تعامل با یکدیگر زبان سکوت را شکل میدهند. در نهایت، این مقاله نشان میدهد که سکوت نهتنها استراتژی زیباییشناختی، بلکه ابزاری برای گفتوگو میان سنت و مدرنیته و حتی جهانیشدن مد ایرانی است.
رتبهبندی شاخصهای معماری منظر تأثیرگذار بر بهبود کیفی محیط بصری در پارکهای شهری کلانشهر تبریز از منظر اکولوژیک، ویژگیهای فرهنگی، پایداری محیطزیستی و دسترسیپذیری با استفاده از روش TOPSIS
هدف پژوهش، ارزیابی و رتبهبندی شاخصهای مؤثر معماری منظر بر ارتقای کیفیت بصری پارکهای شهری تبریز با تمرکز بر ابعاد اکولوژیک، فرهنگی، پایداری محیطزیستی و دسترسیپذیری است. این پژوهش با رویکرد توصیفی–تحلیلی و روش ترکیبی کمی–کیفی انجام شد. دادهها از طریق پرسشنامه، مصاحبه نیمهساختاریافته و مشاهده میدانی گردآوری شدند. جامعه آماری شامل کاربران شش پارک منتخب تبریز بود که با استفاده از فرمول کوکران، نمونهای ۴۰۰ نفری به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شد. دادهها با استفاده از مدلهای چندمعیاره TOPSIS و ANP تحلیل شدند. نتایج نشان داد شاخص «کیفیت اکولوژیکی» و «ویژگیهای فرهنگی» بیشترین وزن نسبی را در بهبود کیفیت محیط بصری دارند. پارک ایلگلی با تنوع زیستی بالا، مدیریت منابع کارآمد و پیوند فرهنگی–تاریخی، رتبه نخست را به دست آورد. پس از آن، پارکهای باغمیشه، شمس تبریزی و باغلار باغی عملکرد بهتری نسبت به سایر پارکها داشتند. پارکهای ارم و خاقانی در پایینترین رتبهها قرار گرفتند که عمدتاً ناشی از ضعف در پایداری، دسترسیپذیری و مشارکت اجتماعی بود. بهبود کیفیت بصری و ارتقای کارکردهای اجتماعی و زیستمحیطی پارکهای تبریز نیازمند تمرکز بر تنوعبخشی پوشش گیاهی بومی، تقویت برنامههای فرهنگی و اجتماعی، توسعه زیرساختهای انرژی و پسماند پایدار، و ارتقای دسترسی عادلانه به ویژه برای افراد دارای معلولیت است. این رویکرد میتواند موجب افزایش هویت شهری، بهبود کیفیت زندگی و بهرهمندی برابر شهروندان از فضاهای سبز شود.
بررسی عوامل اجتماعی و اقتصادی مؤثر بر قیمت مسکن (مطالعه موردی: شهر شیراز)
هدف پژوهش حاضر تحلیل جامع متغیرهای اجتماعی و اقتصادی مؤثر بر تغییرات قیمت مسکن در شهر شیراز طی دو دهه اخیر است. این پژوهش با رویکرد توصیفی–تحلیلی و ماهیت کاربردی انجام شد. دادههای سری زمانی سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۱ از منابع رسمی شامل بانک مرکزی، مرکز آمار ایران و اداره کل راه و شهرسازی فارس گردآوری گردید. متغیرهای تحقیق شامل نرخ شهرنشینی، نرخ اجارهبها، درآمد سرانه، اعتبارات بانکی مسکن، مالیات بر مسکن، نرخ بیکاری، تولید ناخالص ملی، مخارج دولت در بخش مسکن، شاخص نهادههای ساختمانی و تعداد پروانههای ساختمانی بود. دادهها با آزمونهای ایستایی و مدلهای رگرسیونی چندمتغیره و تصحیح خطا تحلیل شدند. نتایج نشان داد نرخ اجارهبها، درآمد سرانه و نرخ شهرنشینی بیشترین اثر مثبت و معنادار بر قیمت مسکن دارند. در مقابل، تولید ناخالص ملی و مخارج دولت در بخش مسکن اثر منفی و معنادار نشان دادند. شاخص نهادههای ساختمانی نیز تأثیر مثبت و قابل توجهی داشت. برازش کلی مدل قوی بود و توانست بیش از ۸۵ درصد تغییرات قیمت مسکن را تبیین کند. نتایج الگوی تصحیح خطا نیز نشان داد متغیرهای سمت تقاضا در کوتاهمدت و بلندمدت نقش تعیینکنندهتری نسبت به عوامل سمت عرضه دارند. یافتهها بیانگر آن است که سیاستگذاری مؤثر در حوزه مسکن نیازمند تمرکز همزمان بر مدیریت تقاضا، کنترل اجارهبها، ارتقای قدرت خرید خانوار و اصلاح سیاستهای ناکارآمد عرضه است. توجه به هزینههای ساخت و الزامات پایداری زیستمحیطی نیز برای بهبود کیفیت و دسترسی پایدار به مسکن ضروری است.
دربارهی مجله
تجلی هنر در معماری و شهرسازی یک نشریه علمی-پژوهشی میانرشتهای است که به بررسی تقاطع میان بیان هنری و محیط ساختهشده اختصاص دارد. این نشریه بستری بینالمللی برای دانشمندان، معماران، مهندسان شهرسازی، طراحان، هنرمندان و پژوهشگران فراهم میکند تا مطالعات، بینشها و رویکردهای نوآورانه خود را که موجب غنیسازی و توسعه رشتههای معماری و شهرسازی میشود، ارائه دهند. این نشریه به صورت فصلنامه منتشر میشود و هر شماره شامل مقالات، مطالعات موردی، نقدها و مقالات تحلیلی است که به پر کردن شکاف میان نظریههای هنری و کاربردهای عملی در معماری و طراحی میپردازد و به رویکردی یکپارچه در طراحی، کارکرد، زیباییشناسی و تجربه انسانی در فضاهای ساختهشده میپردازد.